خاطره و دیدگاه رسیده...
مطلب زیر رو یکی از مخاطبین سایت بدون ذکر نام برای ما نوشتند که ازشون تشکر می کنیم و امیدواریم کاملتر و با جزئیات بیشتر و ذکر نام این لطفشون رو تکمیل بفرمایند:
لطفا شهید رو بهتر معرفی کنید آیا میدونستید ؟؟؟ شهید افسر ارتش و
دانشجوی پزشکی ممتاز دانشگاه تهران بود و با وقوع جنگ از ستاد مشترک ارتش
به تقاضای فرمانده کل سپاه مامور و در اختیار سپاه پاسداران قرار گرفت .
نمیدونم چرا در سایت شما مطالبی به این مهمی نیست . ضمنا بعد از شهادت
طبق مدارک مستند ایشان دکتر و سرلشکر شهید میباشند که اشاره ای به این
موضوع نشده و شما بهتر بود عنوان سایت رو با شهید دکتر ایرج ( عبداله
)خسروی زینت میدادید .
آیا میدونستید ؟؟؟
از مسئولیت هایی که داشت به خانواده چیزی نمی گفت بعنوان فرمانده اتومبیل و
راننده داشت ( اون موقع ماشین فرمانده ها جیپ آهو بود) ولی با ماشین بیت
المال به شهرستان خودش نمی رفت بلکه با مینی بوس و وسیله نقلیه عمومی گاها
به خانه یشان و خانواده در بروجرد سر میزد . ایشان مسئول ستاد تخلیه
شهدای غرب کشور و مسئول تعاون و بهداری ستاد سپاه غرب کشور ( منطقه ۷ )
استان های کرمانشاه – کردستان – ایلام – همدان بود و نزدیک به دوسال این ۴
استان رو نظارت و سرکشی میکرد و یه پاش هم تو جبهه بود . ایشان معاون
شهید محمد بروجردی در ستاد سپاه غرب کشور یعنی معاونت تعاون و بهداری ستاد
رو به عهده داشت تا اول اسفند ۶۰ ۱۳ . و همچنین امام جماعت یه
بیمارستان هم تو کرمانشاه بودند . دست بخیر بود هر چی جقوق میگرفت بعنوان
وام بلاعوض میداد به هم رزم ها و دانشجویانی که میخواستند ازدواج کنند
.خیلی به ایتام علاقه داشت و یادم تا جایی که امکان داشت یکی از خواهراش رو
که بچه یتیم داشت ساپورت میکرد . وقتی در اوایل اسفند سال ۶۰ با سپاه
تسویه حساب کرد که دیگه بره سر کلاس درس پزشکی دانشگاه تهران پس ثبت نام
دانشگاه گفته بودند بعد از ۱۳ فروردین سال ۶۱ دانشگاه باز گشایی میشود و
شهید با توجه به اینکه قبلا نیروی ستادی سپاه بود یه جورایی اطلاع از
انجام قریب الوقوع عملیات عید ۶۱ رو داشت ( فتح المبین ) یادم میاد در
اون زمان دیگه با سپاه تسویه حساب کرده بود حتی چون فرمانده بود یک قبضه
کلت کمری برتا داشت که اونهم تحویل داده بود و خلاصه دیگه سمتی در سپاه
نداشت. در این زمان بعنوان یک بسیجی از لشکر محمد رسول ا… تهران اعزام شد
به جبهه و در این زمان کوتاه شاید ۲ یا ۳ هفته در لشکر محمد رسول الله
تهران هم رزمها ایشان را خوب شناختند واقعا قیافه نورانی با محبت – دوست
داشتنی بی توجه به خوراک و مسایل دنیوی ایشان رو خیلی زود بعنوان یک شیخ
دکتر میشناختند و شهید همت فرمانده لشگر درجه والایی برای ایشان قائل بوده
از خصوصیات شیخ عبدا… با سواد – افسر ارتش – پزشکی حاذق با اینکه فارغ
التحصیل نشده بود – عبد صالح -( موقع قنوت نماز گردنش رو کج میکرد )- صدای
زیبا در موقع خواندن نماز و دعا از خصوصیت این شهید بزرگوار بود هر چی بگم
کاملا قابل توصیف نیست ایشان مسلط به زبان انگلیسی – و حتی آشنا با
موسیقی و مسلط به علوم اسلامی – با استفاده دقیق از منابع مطالعاتی ( قرآن –
حدیث – کتابهای شهید مطهری و بهشتی – و کلی کتب اسلامی و اقتصادی و آشنا
ایدئولوژی های دنیا )همه بسیجی های دور و برش رو در لشکر به فیض میرساند
به نماز و خواندن قران توجه خاص داشت . شب عید نورانیت این شهید والا مقام
داخل همرزم ها همه رو متحیر کرده بود . ( روحش شاد من که شرمنده این شهید
هستم )